بنیان گذار مدارس نوین در ایران

ساخت وبلاگ

میرزا حسن رشدیه  در برهوت جهل و سیاهنای کشورمان، مصداق بارز يك شمع بود. شمعي كه ذره ذره سوخت تا شب تار و جهل ما را به روز روشن تمدن و قافله دانش نوين پيوند دهد قشریون، بارها تهدیدش کردند تکفیرش کردند مدرسه اش را آتش زدند به قصد کشت تیراندازی کرده و زخمی اش ساختند اما چون هسته خرما که اسفالت و سیمان سخت را می شکافد و می شکوفد...سمج وار تحمل کرد تا بلکه ما را به 2030یونسکو پیوند دهد...

 شنيده بودم كه  این بزرگ مرد در گورستان  قم (قبرستان نو) دفن شده است. در ایام تعطیلی عید فطر که در قم بودم عزمم را جزم کردم که  به قبرستان نو بروم و به ادب بر سر مزار این مرد شریف دست به سینه ادای احترام بکنم ، وارد قبرستان که شدم.  تصور اولیه ام این بود که مزاری در خور شان او برایش ساخته اند و به راحتی پیدایش خواهم کرد ولی سخت در اشتباه بودم ، زير آفتاب داغ و كشنده تیر ماه قم يك ساعتی  را سرگردان به قبرها سرك كشيدم اما انگار مشاهیرمان دود شده و به هوا رفته بودند!.حسابی کلافه شدم  ناچار از پیرمردی که جلوی درب ورودی روی صندلی فلزی  نشسته بود پرسیدم ولی انگار اصلاً اسم او را نشنیده بود ، بلاخره  به دفتر قبرستان براي راهنمايي پناه بردم. مردي ميانسال در حالي كه در دفاتر گرد و خاك گرفته به دنبال «ر» رشديه مي‌گشت، سرانجام خسته شده به طعنه گفت: چي شده بعد از اين مدت دنبال صاحب اين قبر مي‌گردي؟

در جواب گفتم:  پدرم هست.  نه تنها پدر من بلکه پدر ميليونها دانش‌آموز ایرانی و تحصیل کرده نیز هست!

پس از كلي گشتن و ورق زدن، سرانجام شماره 41177 را به دستم داد. عجب ملتي هستيم واقعاً «هنر نزد ايرانيان است و بس»! با شماره مي‌روم تا كسي را كه بزرگترين خدمت را بدين ملت ارزاني داشته پيدا كنم! با شماره مي‌روم تا كسي كه «پدر مدارس نوين ايران زمين» هست را پيدا كنم!

گورها را يكي يكي پشت سر مي‌گذارم. سرانجام به قبري مي‌رسم كه در گرد و خاك چنان مدفون گشته كه تنها گوشه سنگ کوچک«بنيانگذار مدارس جديد در ايران»‌اش هويداست. با دست علفها و گرد و خاك مزارش را مي‌سترم و به خود مي‌گويم: اين  بزرگي كه اينجا اين چنين گمنام و حقيرانه خوابيده اگر متعلق به يك ملت قدرشناس مي‌بود به سبب خدمتش، آيا مجسمه‌اش  بر ميادين اصلي شهرها آذين نمي‌بست؟ آیا زندگی و رنجهایش، موضوع دهها فیلم مستند و سریال نمی شد...؟

مي‌گويند ما مرده‌پرست هستيم اما مرده‌پرست نيز نيستيم چرا كه اگر چنين مي‌بوديم ديگر ميرزا حسن رشديه گم نمي‌شد تا با شماره پنج رقمي پيدايش كنم...!  

میرزا حسن رشدیه که بود؟

مرحوم ميرزا حسن تبريزي معروف به رشديه و پدر معارف ايران، بنيان گذار آموزش نوين در ايران است. رشديه در سال 1229 شمسي در محله چرندآب تبريز به دنيا آمد و پس از گذراندن مقدمات در زادگاه خود تصميم گرفت براي ادامه تحصيلات به نجف برود اما با خواندن مقاله ای در روزنامه ثريا که شمار ايرانيان با سواد را از هر هزار نفر ده نفر ذکر کرده بود و با توصیه پدر  از سفر به نجف چشم پوشيد و عازم بيروت شد و در دارالمعلمين آنجا به فراگرفتن شيوه هاي نوين آموزش پرداخت. در سال 1261 با هدف تأسيس مدرسه به شيوه نوين، از مدارس جديد استانبول بازديد نمود و در همانجا الفباي صوتي را براي جايگزين نمودن با روش قديمي آموزش در مدارس جديد ابداع کرد. در سال 1262 نخستين مدرسه به سبک نو را براي کودکان مسلمان قفقاز تأسيس نمود و  در سال 1266 نخستين مدرسه نوين ايران را در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه و به دنبال آن پنج مدرسه ديگري که در تبريز و مشهد تأسيس کرد  با کار شکني ها  و دسيسه هاي درباريان و تاريک انديشان پي درپي بسته شد. متحجران زنگ مدرسه وی را ناقوس کلیسا  می‌نامیدند و اعلام می‌کردند که کسانی که فرزند خود را به مدرسه می‌فرستند  کافرند. رشدیه برای آرام کردن اوضاع تصمیم گرفت دیگر از زنگ مدرسه برای صف  بستن و... استفاده نکند و به‌جای آن یکی از دانش‌آموزان با صدای بلند شعر  زیر را که سروده خود او بود می‌خواند:

هر آنکه در پی علم و دانایی است        بداند که وقت صف آرایی است
البته این کار نیز فایده‌ای نداشت و پس از آن برخی طلاب تحریک شده به  مدرسه رشدیه حمله کرده، تابلوی آن را پایین آورده و تخته سیاه آن را آتش  زدند و میرزاحسن رشدیه را از مسجد ششکلان بیرون راندند.رشديه از پا نشست و بعد از مدتی مجدداً  با فروش املاک خود و با اجازه ي علماي نجف، مسجد شيخ الاسلام تبريز را به مدرسه تبديل کرد و در کلاس ها ميز، نيمکت و تخته سياه گذاشت و به تدريس با روش جديد اقدام نمود.

 اين مدرسه نيز با هجوم گروهي بي بصيرت بسته شد و حتي يکي از شاگردان جان خود را از دست داد و رشديه نيز زخمي شد و مجبور به ترک وطن گرديد. وقتي ميرزا علي خان امين الدوله که سياستمداري روشن بين بود به واليگري آذربايجان انتخاب شد، رشديه را به تبريز فراخواند و با ايمان به پايمردي و ميهن دوستي او، مدرسه ي بزرگي در تبريز باز کرد. رشديه در اين مدرسه به 60 نفر دانش آموز کلاه و لباس يکسان پوشاند و به آموزش آن ها پرداخت اما با برکناري امين الدوله، دوباره مدرسه رشديه مورد يورش  قرار گرفته و به آتش کشيده شد. رشديه علاوه بر فعاليت هاي آموزشي  و بنا نهادن آموزش نوين در ايران، روزنامه هايي به نام «مکتب» و «طهران» منتشر  مي کرد؛ از او 27 جلد اثر به جا مانده است که از ميان آنها مي توان به این موارد اشاره کرد: بدايه التعليم، هدايه التعليم، نهايه التعليم، تحفه الصبيان، صد درس، تنبيه الغافلين، ارشاد الطالبين و ...

ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر براي در امان ماندن از دشمني مخالفان به قم رفت و در سال 1323 در همانجا درگذشت. روان پاکش شاد و نام و يادش جاودان باد


برچسب‌ها: میرزا حسن رشدیه
نوشته شده توسط محمدرضا غلامی در 16:55 |  لینک ثابت   • 
شیز...
ما را در سایت شیز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shiz3 بازدید : 181 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 23:07