خاطره گویی آن شیخ

ساخت وبلاگ
بعضی از آقایان که روزگاری خود بر مسند حکومتی تکیه زده بودند و امروزه چرخ روزگار پای آنها را از آن عرش  حکومتی به روی  فرش خاکی کشانده است تازه یاد خاطراتشان افتاده اند،می خواهم به آن شیخ  که وجودش برای ما عزیز است و یکی از حق گویان اینروزهای کمیابی انسانهای شجاع است و گفتن خاطره اش بر صدر اخبار مجازی نشسته است بگویم که  شیخ شما را چه شده است؟  می خواهم بپرسم که  چرا مشایخ بزرگ سیاسی آنگاه که از لذت در اوج بودن محروم می شوند یاد خاطرات شان می افتند؟ سئوال من و خیلی از مردم هم ممکن است همین باشد که چرا آن زمان که بر صندلی ریاست نشسته بودند و به مردم خدمت می کردند خاطرات یادشان نمی آمد؟

چه سود از خاطره گفتن  و نامه نوشتن در این بلبشو بازار  و وسط جنگل آتش گرفته از بی تدبیری ،

در عجبم از آنهایی که از خاطرات شیخ سر ذوق آمده اند و فریاد می زنند آری او درست می گوید . انگار چیز جدیدی کشف  یا اختراع شده است . تاریخ ما نشان داده است که  همیشه این چنین بوده ایم، همیشه وقتی کار از کار می گذرد و هزینه اصلاح  به عرش می رسد  بفکر چاره می افتیم ، وقتی اوضاع بهم می خورد و آش شور می شود  کاسه چه کنم چه کنم دست می گیریم . آنموقع که پایمان روی زمین بند نبود و می چرخیدیم و می چرخاندیم و صدای اندرز بزرگان را خرد میشمردیم و آنها را به پوزخند و گاهی به شماتت و حصر  از خود می راندیم باید بفکر زمستانمان بودیم . اگر بموقع به دلسوزانی که بسیارشان الان زیر خاک اند و یا گوشه زندان ، رجوع می کردیم الان روزگارمان چنین نبود  و نیازی به خاطره گویی نداشتیم هرچند می دانیم که خاطره گویی و یادآوری و نهیب زدن و نقد به ذاته بد نیست  و خیلی هم خوب است ،فقط  مکان و بوقت گفتنش می تواند  اثرش را بگذارد و جلوی بسیاری از مسائل و کژی ها و مشکلات را بگیرد.

شیز...
ما را در سایت شیز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shiz3 بازدید : 162 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 7:34